سرزميني با اهميت ملي و بين المللي در آستانه نابودي

 
جنگل هاي ارسباران
 
ارسباران،مه آلود و غمناک:
طبيعت محض در شمال غربي كشور يله داده است. كوه هاي صخره اي سر به فلك كشيده و چمنزارهاي سرسبز تنها گوشه اي از جلوه هاي جذاب ارسباران است. ارسباران منطقه اي با چشم اندازي متفاوت كه از جلگه  اي گرمسيري تا كوهستاني سردسير امتداد يافته است. عناصر طبيعت در اين منطقه شگفت انگيز با ساير نقاط ايران تفاوتي چشمگير دارد. بايد در گوش راست گربه اي كه ايران نام گرفته حضور داشت تا از نزديك آن را حس كرد، هواي پر مهرش را در سينه فروداد و از لگد شدن گياهان سبز در زير پا حسرت خورد. همه آنچه در يك سفر مي توان ديد در ارسباران وجود داد. بازديدكنندگان اين منطقه - كه از لحاظ تقسيمات كشوري جزوي از شهرستان كليبر به شمار مي رود- با رضايت خاطر از رنج سفري كه برخود همواره كرده اند، راهي ديار خود مي شوند و اين آرزو را در دل مي نهند كه بارديگر به ارسباران بازگردند.
جلوه اي از حفاظت
ارسباران در سال 52 به منطقه اي حفاظت شده بدل شد. سازمان حفاظت محيط زيست در آن زمان بيش از 80هزار هكتار از اراضي اين منطقه را كه از سيمايي متفاوت تشكيل شده بود به مجموعه مناطق تحت مديريت خود اضافه كرد. درسال 55 اين منطقه عنوان ديگري را نيز به خود اختصاص داد؛ ذخيره گاه زيست كره عنواني بود كه به اين منطقه آذربايجان شرقي اعطا شد. سازمان جهاني يونسكو عرصه هايي كه به دليل برخورداري از شرايط متنوع طبيعي داراي ويژگي هاي منحصر به فردي بودند را در فهرست ذخيره گاه زيست كره گنجانده است.
اما ارسباران در گذشته اي نه چندان دور فراتر از محدوده حفاظت شده امروز بوده است. اين نام به محدوده وسيعي از كناره ارس حد فاصل جلفا تا مغان و بلندي هاي سبلان، بزقوش و سهند اطلاق مي شد اما اكنون به دلايلي متعدد از جمله محدود شدن عرصه هاي منحصر به فرد جنگلي و تجمع قلمرو زيستي عشاير قره داغ، به طور عمده به مرزهاي سياسي شهرستان كليبر، ورزقان و شهر اهر محدود شده است.
ارزش هاي تاريخي
ارسباران از شمال با كشورهاي تازه استقلال يافته آذربايجان و ارمنستان هم مرز است و اين امر سبب گونه گوني سيماي فرهنگي و به تبع آن، تنوع ساختار تاريخي آن شده است. آثار قديمي نظير سنگ نوشته هايي با خط ميخي، قلاع نظامي استراتژيك مهم نظير قلعه سي و قلعه جمهور كه به قلعه بابك موسوم است و پل هاي متعدد باستاني كه روي رود ارس ساخته شده از قدمت كهن و توجه اقوام مختلف به اين منطقه حكايت دارد. امروزه ارسباران بيش از هر چيز با قلعه بابك شناخته مي شود. ساختماني به جا مانده از اوايل قرن سوم هجري قمري كه بر فراز قله سنگي و عظيمي ساخته شده و بيش از 35سال است كه در فهرست ميراث فرهنگي كشور به ثبت رسيده است.
آسياب هاي سنگي و گورستان هاي قديمي گوشه ديگري از آثار تاريخي اين منطقه بي نظير را تشيكل داده اند. همچنين قلعه و دژ معروف طومانيانس نيز كه داستان ها و روايت هاي گوناگوني درباره ساخت و احداث آن بر زبان اهالي محلي جاري است، همچون كوه هاي پا در جاي اين منطقه ريشه در قلب تاريخ دوانده است. پل مشهور خدا آفرين كه بر رود ارس بنا شده نيز همچون ساير بناهاي ارسباران نشان از تمدن كهن آذربايجان دارد.
طبيعت چندگانه
سيماي طبيعت ارسباران بشدت متفاوت است. در روزهاي تابستان، كرانه هاي ارس هوايي نفس گير را عرضه مي كند و در همان زمان تنها چند كيلومتر دورتر بايد از لبا س هاي گرم زمستاني بهره گرفت تا سوز و سرماي مفرط بر مغز استخوان ننشيند.
ماه هاي تير و دي، گرمترين و سردترين ماه هاي سال است، اما در نواحي كوهستاني ارسباران بايد در تير و مرداد هم كنار بخاري شب را به صبح وصل كرد.
كارشناسان، اقاليم گوناگوني را در اين منطقه شناسايي كرده اند. به طور كلي ارسباران را تحت تاثير دو نوع اقليم خزري از شمال شرق و مديترانه اي از جنوب تقسيم بندي كرده اند. كوه هاي كلن و دوغرون با 630 ميليمتر بارندگي در سال و حاشيه رود ارس با 250 ميليمتر به ترتيب بيشترين و كمترين بارندگي سالانه را تجربه مي كنند.
جاذبه هاي طبيعي
اقاليم متنوع سبب شده گياهان و جانوران متنوعي  نيز، ارسباران را به عنوان زيستگاه خود انتخاب كنند.
با حركت از حاشيه رود ارس به طرف ارتفاعات جنوبي، نه تنها دماي هوا كاهش مي يابد بلكه پوشش گياهي نيز به سرعت تغيير چهره مي دهد.
گياهان متناسب با هواي گرم و مرطوب و گاه درختي و درختچه اي جاي خود را به علف هاي كوتاه قدي مي دهند كه با سوز و سرما سازگار شده اند. سماق،  گيلاس وحشي، زالزالك،  تمشك،  بلوط، سرخدار، گون، آلاله و پامچال تنها شماري اندك از 755 گونه گياهي است كه در ارسباران شناسايي شده. گياهان اين منطقه از جنبه هاي مختلف زيبايي شناختي، پزشكي و دارويي، خوراكي و آموزشي حائز اهميت است.
جانوران اين عرصه شگفت انگيز نيز از تنوعي بي بديل برخوردارند. چوپان ها از وحشت خرس و پلنگ مدام آوازها مي خوانند و سگ هاي عظيم الجثه گله هايشان را همراهي مي كنند و كشاورزان در بهار از يورش شبانه خرس به كندوها و زمين هاي زراعي گلايه دارند.
سياه گوش، يكي از گربه هاي بزرگ جثه ايران، در اين منطقه زيست مي كند. كل و بز، قوچ و ميش و خرگوش از ديگر پستانداران ارسباران به شمار مي روند. سياه خروس قفقازي مهمترين پرنده اين منطقه است كه تنها در حوزه قفقاز و در ارتفاعات مه گرفته و سردسير به سر مي برد. در مناطق گرمتر حوالي جلگه گرمسيري ارس، قرقاول و دراج جوجه آوري مي كنند.
به طور كلي 39 گونه پستاندار و 103 گونه پرنده در ارسباران زيست مي كنند، اما متاسفانه شمار دقيق خزندگان، دوزيستان و ماهي هاي اين عرصه به دليل ضعف مطالعات و مديريت هنوز مشخص نشده است.
بر لبه تيغ نابودي
بسياري از گياهان و جانوران شناخته شده ارسباران شرايط دشوار زيستي را تجربه مي كنند، به بياني ساده تر به آهستگي از طبيعت منطقه حذف مي شوند. علت كاملا روشن است. ضعف مديريت منطقه طي سالهايي كمتر از 10 سال و فقدان نيروي انساني كارآمد و دلسوز مهمترين دلايل اين امر است.
بنا به اعلام سازمان حفاظت محيط زيست - كه متولي مديريت اين منطقه است - تعداد هفت پاسگاه محيطباني در ارسباران فعاليت داشته اند، اما خبرها حكايت از آن دارند كه ظرف دو سال گذشته دو پاسگاه كلن و خريل تعطيل شده اند. دردآور آنكه پاسگاه كلن به عنوان زيستگاه سياه خروس از اهميت ويژه اي برخوردار است، اما بهانه كمبود امكانات و نيروي انساني باعث شده اين پاسگاه به مخروبه اي بدل شود.
اما از سوي ديگر سازمان محيط زيست با صرف هزينه هايي كلان سعي دارد نسل گوزن را در منطقه احيا كند. اين در حالي است كه سالها پيش گوزن از طبيعت ارسباران حذف شد؛ به اين دليل ساده كه زيستگاه آن مورد هجوم انسان قرار گرفت و شكار بي رويه مجالي براي توليد مثل و تكثير باقي نگذاشت. در منطقه حفاظت شده ارسباران - كه بايد به دلايلي معلوم مورد توجه، حراست و حفاظت باشد - تقريبا هيچ كنترلي ديده نمي شود. شكارچيان براحتي تيراندازي مي كنند، چوپان ها به تعليف گله هاي پرشمار دامها مشغولند و قطع درختان و بوته كني بيداد مي كند. ترميم و احياي باقيمانده زيستگاه منحصر به فرد ارسباران كار دشواري نيست. شناخت ويژگي ها، قابليت ها و به يك مفهوم داشته هاي ارسباران گام نخست است و پس از آن حفاظت عرصه اي كه مردم نيز براي آن دل بسوزانند و در منافع آن شريك باشند. اما گويي هيچكس نگران سرزمين مه گرفته ارسباران و موجودات بي نظيرش نيست.
سام خسروی فرد-روزنامه همشهری

عکس از طبیعت ارسباران

منطقه ي حفاظت شده ي كامتال

عشایر ارسباران و محیطزیست

بوم شناسی فرهنگی به بررسی روابط میان محیط زیست، فرهنگها و یا جوامع می پردازد. در یک تقسیم بندی و به لحاظ محیط شناختی ما با دو گروه از انسانها روبرو هستیم. 1(انسانهایی که وابسته به محیط پیرامونشان هستند و به آنها مردمان بومی یا  ecosystem people گفته می شود.

2) انسانهایی که از چندین محیط استفاده می کنند و مردمان زیست کره ای یا biosphere people نامیده می شوند. دسته ی نخست، صرفاً با بهره مندی از یک یا حداکثر دو تا سه محیط، تامین معاش می کنند.

عشاير نيز در دسته ي نخست قرار مي گيرند.عشاير ارسباران از قديم الايام در اين خطه زيسته اند و از ساكنان اصلي قره داغ محسوب مي شوند. عشاير اين استان در قالب 2 ايل ارسباران و شاهسون(ايل سون) و 9 طايفه مستقل در دوره ييلاقي و 2 ايل (ارسباران وايل سون ) 7 طايفه مستقل در دوره قشلاقي تشكيل يافته اند .

عشاير ارسباران در مراتع قوشاداغ

ايل شاهسون از مهمترين و معروفترين ايل هاي استانهاي اردبيل و آذربايجان شرقي به شمار مي رود كه داراي پيشينه تاريخي زيادي بوده و از ويژگي هاي خاص اجتماعي- فرهنگي برخوردار است. كوچ نشينان ارسباران در منطقه زيباي ارسباران(قره داغ) در ناحيه كوهستاني و جلگه اي به سر مي برند و قلمرو عمده آنها در بخش باختري دشت مغان(كناره هاي رود ارس،خداآفرين) در پيرامون شهرستانهاي اهر ،كليبر و ورزقان است. نام اين ايل از منطقه سكونت آنها بين سرزمين ارسباران و قره داغ گرفته شده است. منطقه ييلاق و قشلاق طايفه هاي شاهسون كاملاً مشخص است. هنگام كوچ ابتدا از قيشلاخ (گويش محلي قشلاق) يا منطقه زمستاني به يازلاخ يا منطقه بهاره و سپس به ييلاخ (گويش محلي ييلاق) منطقه تابستاني مي روند. در مراجعت پيش از استقرار در قشلاق، در محلي پاييزه كه همان اردوگاه هاي پيرامون قشلاق هستند، توقف مي كنند. اين كوچ نشيني ها و زندگي ساده به دور ازهياهوي شهر و ماشين آلات صنعتي و توليدات صنايع دستي آنها از جمله ورني كه صنعت دستي منحصر به فرد جامعه عشايري ارسباران است و ساير توليدات آنها مانند جاجيم، گليم، جوراب پشمي و فرش مورد توجه گردشگران خارجي و داخلي است.

اين قشر از جامعه كه نقشي مهم و ارزنده در اقتصاد كشور دارند با شمكلاتي نيز مواجهند از جمله : موانع فروش تولیدات دامی، فراورده های لبنی و صنایع دستی، توزیع نامناسب یارانه‌ها، کمبود علوفه، نامناسب بودن راههای قشلاقی و ييلاقي.

گردشگری عشایر سال هاست که در کشور مورد توجه قرار گرفته است و جمعیت بالای عشایر قره داغ ایجاب می کند که سهمي از برنامه های کشوری داشته باشد و توجه بيشتر دولت به صنعت ورنی ايجاد موزه ي عشايري از خواسته هاي مردم منطقه است .

اما در اين ميان وجود 39 هزار نفر جمعيت عشايري در دوره قشلاقي وبه دليل حضور ملموس در طبيعت نقشي محوري  در حفاظت از محيطزيست ارسباران به عهده دارند. در برخي مواقع عشاير ارسباران به طور خواسته و ناخواسته موجب تخريب محيطزيست مي شوند.جلب مشاركت جوامع محلي و عشاير يكي از موثرترين راهكارهاي حفاظت از محيطزيست است و اين ميسر نيست جز با آماده سازي زمينه هاي آشنايي عشاير و ايلات با فرهنگ حفاظت از محيطزيست.

در دوران گذشته سنتهاي خوبي در زمينه حفظ محيط زيست و منابع طبيعي ميان ايلات رواج داشت. بطورمثال دامداران به هنگام چراي گوسفندان خود كيسه اي پر از بذر گياهان مرتعي را بر گردن يكي از بزهاي گله مي بستند تا در طول مسير بر مراتع افشانده شود و با حركت گله خاك لازم روي آن قرار گيرد، تا بدين ترتيب مراتع از خطر نابودي محافظت شوند. همچنين زنان عشاير و دامدار هنگام جمع آوري خاشاك سوختي ، نوعي از آن را انتخاب مي كردند كه براي خوراك دام مناسب نبود.اما امروزه متاسفانه اين چنين فرهنگهايي به باد فراموشي سپرده شده و نقش محوري عشاير در حفاظت از محيطزيست نه تنها عملي نمي شود بلكه موجب آسيب به محيطزيست مي شود.گسترش سلاحهاي غير مجاز در ميان عشاير و استفاده ي نابخردانه از اين وسيله و به دنبال آن نابودي حيات وحش و نقش مخرب عشاير در تخريب مراتع از جمله صدمات اين قشر به محيطزيست است.

و اين بر همه ي ما مسلم است كه محيطزيست شهري يا روستايي و يا  ايلاتي نمي شناسد.محيطزيست حزب و سياسي كاري نمي شناسد.پس از هر قشري كه هستيد  در هر پست و مقام  كه هستيد در هر حزب سياسي و ديني فعاليد بياييد براي حفاظت از محيطزيست  علي الخصوص محيطزيست ارسباران تلاش كنيم تا حسرت را براي آيندگان باقي نگذاريم.

محیطزیست موهبتی است الهی قدرش را بدانیم

بشر براي بقا ناگزير است و براي تامين نيازهاي مادي و حتي روحي و معنوي  به طبيعت وابسته است.براي بهره وري مطلوب،انسان بايد طبيعت را درك كند،به نحوي كه بتواند از منابع طبيعي استفاده كند و هماهنگ با طبيعت زندگي كند.با درك نحوه عمل طبيعت ياد بگيرد بيشترين بهره را از طبيعت داشته باشد به گونه اي كه كمترين آسيب را به طبيعت وارد سازد.انسان بايد بياموزد كه نيازهاي خود را رفع كند نه آنكه طمع خود را فرو بنشاند.منابع جهان نا محدود نيستند در حالي كه طمع انسان نه حد ومرز مي شناسد و نه اشباع مي شود.انسان امروز با طمع عنان گسيخته وسيري ناپذير خود براي لذت بردن و كسب ثروت،از طبيعت تقريبا تا حد فقر بهره برداري كردهاست..اين حركت نابخردانه كه بدون توجه به اصل توسعه ي پايدار مسير خود را طي نموده است تاكنون منجر به نابودي گونه هاي گياهي و جانوري گشته است و به موازات آن اهميت و حراست از مناطق آسيب پذير بايد دوچندان باشد.

موضوع مهمي كه اخيرا خبرساز شده و بازتاب گسترده اي در رسانه هاي كشور داشته ويلا سازي در مناطق حفاظت شده ي ارسباران است.در اين ميان مقاله اي به قلم  مژگان جمشيدي  خبرنگار فعال در عرصه ي محيطزيست با عنوان‹‹ارسباران در اشغال زمین‌خواران››در روزنامه ي پول منتشر شد.مقاله اي كه در آن بيشتر به ماجراي ويلاسازي در مناطق حفاظت شده ي ارسباران اشاره شده بود كه در اينجا فقط به آوردن گزيده اي از اين مقاله اكتفا مي كنيم:

‹‹مژگان جمشيدي :تخریب جنگل‌های ارسباران در شرایطی ادامه دارد كه آمارها حكایت از كاهش 38درصدی این جنگل‌ها در كمتر از دو دهه گذشته دارد. بر اساس گزارش‌های منتشره «تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد 38درصد جنگل‌های ارسباران در مدت 18سال گذشته به واسطه فعالیت‌های انسانی نابود شده است.» با این وجود ساخت جاده‌های متعدد و تداوم فعالیت مس سونگون بدون در نظر گرفتن ملاحظات زیست‌محیطی همچنان در این منطقه ادامه دارد. علاوه بر این طرح احداث دو بزرگراه بین‌المللی در این منطقه اخیرا به تصویب رسیده كه یكی از آنها قرار است تبریز را به ارمنستان و دیگری تبریز را به اهر و باكو متصل كند كه در این صورت،  بخش اعظمی از جنگل‌های ارسباران تخریب می شود. طرح‌های وزارت راه در این منطقه تنها به همین چند مورد ختم نمی‌شود بلكه گویا طرح احداث خط آهن در نوار مرزی این جنگل‌ها نیزهم‌اكنون در دست مطالعه و بررسی است.
از سوی دیگر احداث چندین سد نیز در منطقه ارسباران در دست مطالعه و اجرا قرار گرفته كه سد خداآفرین، ارسباران،‌ ستارخان و عمارت تنها چند نمونه از این سدهاست. حال اگر به این همه،‌ تخریب‌های مردم محلی را ‌كه به دلیل عدم دسترسی به سوخت مناسب، ‌ناچار به قطع درختان هستند، اضافه كنیم عمق فاجعه‌ای كه در جنگل‌های ارسباران در حال وقوع است بیش از پیش روشن می شود.
با این حال این جنگل‌ها نیز همچون بسیاری از مناطق جنگلی ایران (مثل جنگل‌های گردنه حیران، كجور مازندران، گلستان و ... ) تخریب می‌شوند و گویا مسئولان و متولیان تنها نظاره‌گر این تخریب‌ها هستند. جنگل‌های ارسباران با در اختیار داشتن بیش از 750گونه گیاهی،‌200گونه پرنده و نزدیك به 80گونه خزنده و دوزیست و پستاندار یكی از مهم‌ترین زیست‌بوم‌های ایران و جهان محسوب می‌شود. اهمیت این منطقه نه تنها به لحاظ تنوع زیستی، بلكه به دلیل وجود قلعه بابك و تاریخ كهنی كه دارد دوچندان است اما افسوس كه ارسباران هم همچون دیگر نقاط ایران در سكوت متولیان تكه تكه می‌شود و از بین می‌رود و هر بار كه از متولیان پرسش می‌شود «برای توقف تخریب‌ها چه كردید» به جای دفاع از طبیعت، به ‌دفاع از طرح‌های جنگل‌خواری و صنعتی و عمرانی می‌پردازند.
آیا به راستی دیواركشی جنگل و فراهم كردن زمینه برای ساخت ویلا توسط عده‌ای سودجو و قانون‌شكن نیز جزئی از طرح‌های اشتغال‌زا و لازم‌الاجرا محسوب می‌شود؟ آیا باز هم مدیران متولی قصد دارند انتشار این تصاویر را دروغ رسانه‌ای جلوه دهند؟ یا شاید بازهم قصد دارند این‌گونه توجیه كنند كه این اراضی مستثنیات مردم بوده است!››

نمايي از جنگلهاي ارسباران

مادي گرايي حاكم بر زندگي انسان،او را گرفتار مشكلات زيادي كرده است.دين اسلام همواره بر تعقل و تفكر تاكيد مي كند و حضرت علي‹ع›عقل را نجات دهنده ي انسان معرفي مي كند.اگر فرد بر اساس عقل عاري از خلوص نيت عمل كند نتيجه ي اجتناب پذير عملش درد رنج خواهد بود و اگر بر اساس عقلي منزه عمل كند يعني با ويژگي هايي مانند قناعت و شفقت و خرمندي،سعادت و شادي حاصل عمل او خواهد بود.اگر امروز تخريب و  آلودگي محيطزيست را مشاهده مي كنيم بايد درك كنيم كه درانسان نوعي آلودگي رواني وجود داشته است و دارد و خواهد داشت.نياكان و اولياي ما همواره زندگي ساده و معتدلي را به انسان پيشنهاد كرده اند.ويژگي هاي مهم اين شيوه از زندگي عبارتند از كاهش دادن تقاضاهاي تجملي انسان و صرفه جويي و قناعت.اما ما مشاهده مي كنيم كه انسان به محيطزيست خويش كه موهبتي است الهي اهميت نمي دهد و راه افراط را درپيش گرفته و خود را تنها محق استفاده از هستي و طبيعت مي‌داند.وقتي پاي در ييلاقها مي گذاريم متوجه مي شويم كه مراتع تصرفي محل كشت يونجه و ...شده و اين تنها نمونه اي از تصرف انسان در طبيعت است.