ما می مانیم
یادداشت مدیر وبلاگ:چندی است که بحث معدن سونگون داغ شده است و این جای امیدواری است به محیطزیست منطقه ارسباران اهمیت داده می شود و از همه ی کسانی که در این راستا می کوشند تشکر می کنیم.بارها در نوشته های خویش به موقعیت معدن مس سونگون و نزدیکی آن با ذخیره گاه رویشی ارسباران و تهدیدات این معدن پرداخته ام. اهمیت ندادن به مسائل زیست محیطی را همواره دیده ایم.عدم برخورد با عاملین فاجعه مس مزرعه را مشاهده کردیم.عدم رسیدگی به مطالبات زیست محیطی مردم از جمله درخواست ایجاد کارخانه ی کمپوست را نظاره گر بوده ایم و چندین نمونه ی دیگر که همه بی تفاوتی مسئولین و برخی از ما(مردم) را نشان می دهد.اما ما نخواهیم نشست ما طرفداران حفظ محیطزیست بودیم و هستیم و خواهیم بود.
متن زیر مصاحبه ی خانم مریم خباز با مديركل حفاظت و حمايت سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري است که نکات جالبی در میان گزارش خودنمایی می کند:
ما ميگوييم مافيا، اما مديركل ميگويد فشار، ما ميگوييم ضعف برنامههاي حفاظتي، اما او ميگويد تلاش با تمام توان، ما ميگوييم بستن چشمها روي تخلفات، اما مديركل ميگويد جانفشاني با همه وجود، ما ميگوييم معدن سونگون يعني بلاي جان ارسباران، اما او ميگويد سونگون يعني گامي براي توسعه.
صبح روزي كه براي گفتوگو با حسين ميرزايي، مديركل حفاظت و حمايت سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري به دفترش رفتيم اين واژهها ميان ما رد و بدل شد. معدن مس سونگون 9 سال است كه با تمام توان به جان زيستگاه منحصر به فرد ارسباران افتاده تا 440 ميليون تن مسي را كه در دل زمين پنهان شده استخراج كند و با فرض ايجاد اشتغال و توهم توسعه، طبيعت بكر آذربايجان را زخمي كند.
ميرزايي ميگويد وقتي وزارت صنايع و معادن مجوز معدنكاوي را ميدهد بايد آنها را مواخذه كرد و از آنها پرسيد چرا ذخيرهگاهها را فداي توسعه ميكنند، اما حرف ما اين است كه حافظان قانوني منابع طبيعي بايد جلوي تخريبها را بگيرند.
گفتوگوي يك ساعت و نيمه ما با مديركل نتوانست مواضع او در اين باره را با مواضع ما همسو كند، چون او حتي در لحظات پاياني مصاحبه نيز از ما خواست معدنكاوان را زيرسوال ببريم كه چرا به حريم منابع طبيعي تجاوز ميكنند؟ هرچند جمله پاياني ما خطاب به او اين بود؟ اگر متجاوزي به حريم خانه ما تعدي ميكند و بدون هيچ ترسي با سرعت پيش ميرود مشكل نه از جانب او كه از ناحيه قصور و سهلانگاري ماست.
معادن و منابع طبيعي هميشه با هم چالش داشتهاند، اما بعضي وقتها اين چالش به مرز بحران ميرسد درست مثل معدن مس سونگون كه در حال تخريب بخشهاي وسيعي از منطقه ارسباران است. در اين معدن و حوالي آن دقيقا چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است؟
متاسفانه تخريب منابع طبيعي در همه دنيا موضوعي انكار نشدني است و اگر به آمارهاي جهاني هم نگاه كنيد اين موضوع را بخوبي نشان ميدهد. ما بايد بپذيريم كه توسعه در همه ابعادش چالش جدي با منابع طبيعي و محيط زيست دارد چون بالاخره توسعه در فضا اتفاق نميافتد و بايد روي زمين ظاهر شود. البته ما به عنوان متوليان اين بخش خيلي نگران هستيم ولي باز هم ميگويم اگر شما روند جهاني تخريبها را هم بررسي كنيد وضع به همين شكل است حتي اروپاييها جنگلهايشان را در يك مقطعي نابود كردند، آن هم به خاطر ناآگاهي. آنها اعتقاد داشتند كه براي ايجاد اشتغال چارهاي جز تخريب محيط نداريم و وقت براي پرداختن به موضوع منابع طبيعي زياد است، ولي بعدها متوجه اشتباهشان شدند و قوانين بسيار سختگيرانهاي را وضع كردند و بحث توسعه پايدار را به ميان كشيدند. بيانيه ريودوژانيرو هم دقيقا به همين موضوع اشاره دارد و ميگويد: زمين يك مجموعه به هم پيوسته است و كشورها حق ندارند با طبيعت خودشان به هر نحوي كه ميخواهند رفتار كنند. پس موضوع تخريب منابع، سابقه تاريخي دارد، اما در كشور ما خوشبختانه قوانين خوبي در اين زمينه وجود دارد. ما بصراحت در قانون داريم كه معادن نبايد در عرصههاي جنگلي و مراتع مشجر فعاليت كنند. همچنين قانون تاكيد دارد قطع كردن برخي گونههاي گياهي ممنوع است مثل گون. نكته مهم ديگر در مورد معادن اين است كه آنها قبل از شروع به كار بايد ارزيابي زيستمحيطي شوند، چون معادن ازجمله معدن سونگون سد باطله دارند و حجم زياد باطلهها بايد در جايي جمع شوند و هر لحظه احتمال نشتي از آنها وجود دارد. پس لازم است ضمن اين كه ما قوانين عادي را در مورد آن اعمال ميكنيم ارزيابيهاي زيستمحيطي را هم جدي بگيريم به طوري كه قبل از هر گونه عمليات اكتشاف و بهرهبرداري، پروژه بايد امكانسنجي شود تا ببينيم در ازاي هزينهها قرار است چه چيزي به دست بياوريم، اما در مورد معدن سونگون چنين اتفاقي نيفتاده است. در حال حاضر عرصه مورد تقاضاي مس سونگون 6700 هكتار است كه براي يك معدن، محدوده وسيعي است. مطالعات اين معدن از سال 68 شروع شده و كار آن عملا از سال 71 كليد خورده آن هم بدون مجوز. جالب است كه سال 71 همكاران ما بلافاصله در منطقه حاضر ميشوند و طي عمليات نقشهبرداري متوجه ميشوند كه اين معدن 70 هكتار جنگل و 90 هكتار مرتع را تخريب كرده. براي همين پروندهاي تنظيم ميكنند تا جايي كه سال 73 اين پرونده يك بار ديگر به روز ميشود. در حالي كه ميزان تخريب آن هم فقط در عرض 2 سال به تخريب 148 هكتار جنگل و 228 هكتار مرتع افزايش يافته است. حالا اي كاش اينها به اين ميزان تخريب قانع باشند. در حال حاضر برآورد همكاران ما اين است كه ميزان تخريب جنگل و مرتع به بيش از 2 هزار هكتار رسيده است. بايد توجه داشت كه مجريان اين معدن در حال ساخت 2 كارخانه فرآوري محصولات معدني هم هستند. نكته مهم اين است كه اين افراد پس از شكايت همكاران منابع طبيعي در آذربايجان شرقي در سال 79 محكوم شدهاند. پس از محكوميت از وزارت صنايع و معادن پروانه بهرهبرداري گرفته است. حالا حرف ما اين است كه اگر اين معدن از ابتدا مطالعات زيستمحيطي را به درستي انجام ميداد و مكانيابياش علمي صورت ميگرفت، شايد اوضاع به شكل امروزي نميافتاد حتي شايد اگر منافع اقتصادي آن بر ساير جنبهها ميچربيد همه ميگفتند اشكالي ندارد اگر 200 هكتار جنگل هم نابود ميشد! ولي تا به حال هيچ كدام از اين كارهاي انجام نشده است.
خوب است بدانيد منطقه ارسباران به عنوان كوچكترين رويشگاه طبيعي كشور موقعيت منحصر به فردي دارد. در ارسباران تنوع زيستي بالايي وجود دارد و در دنيا آن را به عنوان بانك ژنتيك ميشناسند ضمن آن كه ارسباران به عنوان ذخيرهگاه بيوسفر مطرح است. با اين وجود مسوولان سياسي استان به جد پيگير اين طرح هستند در حالي كه تنوع زيستي ارسباران به حدي است كه ميتوان روي ساير قابليتهاي آن ازجمله گردشگري حساب كرد.
پس با توجه به قابليتهاي زيستي ارسباران و حجم تخريبهاي صورت گرفته به احتمال زياد بيشتر هم خواهد شد ميتوانيم بگوييم يك فاجعه زيستمحيطي در آذربايجان شرقي در حال وقوع است، اين طور نيست؟
من نميخواهم از اين معدن دفاع كنم، اما مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه ذخيره مس در سونگون 100 ميليون تن است يعني بيشتر از مس سرچشمه با 880 ميليون تن ذخيره. اين اعداد ممكن است اغواكننده باشد، اما موضع كارشناسي اين است كه از ابتدا و پيش از شروع عمليات اكتشاف بايد ارزيابيهاي زيستمحيطي مدنظر قرار ميگرفت و مشخص ميشد كه در ازاي چيزهايي كه به دست ميآوريم چه چيزهايي را از دست خواهيم داد و چون اين كار انجام نشده، نميتوانيم تصميمگيري دقيق و درستي داشته باشيم. ما در حوزه منابع طبيعي ميگوييم منابع يك ارزش مستقيم و بازاري دارند و يك ارزش غيرمستقيم و اكولوژيكي و تا به حال هم هيچكس نتوانسته بگويد كه يك هكتار جنگل چقدر ارزش ريالي دارد و مثلا اكسيژني كه توليد ميكند چقدر ميارزد. شايد يكي از مشكلات موجود هم فقدان چنين ارزيابيهايي باشد.
معدن سونگون ارزيابي زيستمحيطي نداشته و ندارد و با وضعي كه پيشرو داريم به نظر نميرسد هيچوقت هم صاحب يك ارزيابي زيستمحيطي علمي و منصفانه شود. اين در حالي است كه معاون محيط طبيعي سازمان محيطزيست بارها اعلام كرده كه ارزيابيهاي زيستمحيطي در كشور ما دكاني براي كسب سود عدهاي خاص است. پس اگر اين حرف را قبول كنيم نميتوانيم به ارزيابيهاي زيستمحيطي طرحهاي توسعهاي چشم اميد داشته باشيم. حالا سوال من اين است كه وقتي دفتر شما مسوول مستقيم حفاظت از منابع ملي است و به گفته خودتان قانون هم حمايتتان ميكند چرا اتفاقاتي مثل معدن سونگون رخ ميدهد و كاري از شما برنميآيد؟
اين كه ميگويند ارزيابيهاي زيستمحيطي دكاني براي عدهاي است بخشي از آن را قبول دارم ولي ما نبايد با اصل قضيه مخالف باشيم. قانون هم راهكارش را تعريف كرده و ميگويد طرحهاي توسعهاي بايد اجرا شوند به شرط آن كه ارزيابي زيستمحيطي داشته باشند. بله ما هم قبول داريم كه خيلي از ارزيابيها سرسري انجام ميشود ولي ما به عنوان كسي كه طرح را ميبينيم و مصوب ميكنيم اگر خوب نظارت و كار را به خوبي هدايت كنيم چنين طرحهايي خيلي عالي هم هست. پس باز هم ميگويم اگر قبل از اين كه كلنگ اين معدن به زمين ميخورد ارزيابيهايش انجام ميشد هيچ وقت اين فاجعه اتفاق نميافتاد.
خب شما چرا اجازه داديد اين فاجعه اتفاق بيفتد. مگر شما مسوول حفاظت و حمايت نيستيد؟
البته من در آن زمان مسووليتي نداشتم، سازمان هچنين اجازهاي نداده است.
اين چه اجازه ندادني است كه باز كارها طبق خواسته معدنكاوان پيش ميرود؟
بله حرف شما درست است اما شما فكر ميكنيد ما به عنوان يك دستگاه دولتي چه قدر توان و اختيار داريم و چه ميزان قدرت داريم كه جلوي هر فردي كه دست به تخريب ميزند را در هر مكاني بگيريم؟ نيروهاي ما در همان زمان هم سعي كردند جلوي كار معدن را بگيرند. پروندهاي هم تشكيل دادند، اما بيشتر از اين كاري از دستشان ساخته نبود.
من نميخواهم توجيه كنم ولي در حوزه جرايم عمومي شما بگوييد اگر پليس متهمان را دستگير ميكند و تحويل قوهقضاييه ميدهد يعني اين كه ديگر هيچ كار خلافي اتفاق نميافتد؟ آيا با وجود پليس ديگر مواد مخدر يا قاچاق وجود ندارد؟ مساله ما هم همين است. ما با تخلفها برخورد ميكنيم، كارمان را هم انجام ميدهيم ولي اين كه تصور شود ما يك قدرت ماورايي داريم كه بتوانيم مثل يك عقاب تيزپرواز بر همه چيز تسلط داشته باشيم، اينگونه نيست. بسياري از تخلفات و تعرضات در حوزه منابع طبيعي، شبها اتفاق ميافتد يعني وقتي كه نيروهاي ما در عرصه نيستند، ولي با اين وجود نيروهاي ما اگر موردي را ببينند چشمپوشي نميكنند، همچنان كه جلوي كار معدنكاوان در منطقه هفت چشمه را گرفتند. توجه داشته باشيد كه اينها با بولدوزر به جان طبيعت ميافتند و تا نيروهاي ما مطلع شوند و حكم بگيرند مناطق زيادي تخريب شده. باز هم ميگويم من قصد توجيه ندارم، اما اين را هم نميتوانم بپذيرم كه سازمان يا همكاران ما قصور كردهاند، اما اي كاش ما همانجا در هنگام وقوع تخلف يك تيم عملياتي داشتيم و اجازه فعاليت به آنها نميداديم ولي آنها كه به معدنكاوان مجوز بهرهبرداري ميدهند نيز مقصرند.
ببينيد ما هم نميگوييم كه شما كوتاهي كردهايد، اما وقتي نميتوانيد جلوي تخريب را بگيريد و بود و نبودتان تفاوت زيادي با هم ندارد ديگر چه لزومي دارد كه تشكيلات حفاظتي داشته باشيد؟
البته اين را بدانيد كه اگر ما نبوديم معدن سونگون تا 7 هزار هكتار را تخريب كرده بود يعني اگر حضور و بگير و ببندهاي ما نبود اوضاع وخيمتر از چيزي كه هست ميشد، ما با چنگ و دندان عرصهها را حفظ ميكنيم. البته قبول دارم اتفاقاتي كه تا به حال در اين منطقه افتاده حتي با تلاش نيروهاي ما باز هم فاجعهآميز است ولي حداقل الان ميگوييم ما تلاشمان را كردهايم.
من فكر ميكنم ريشه اين مشكل در موضوعي است كه شما و همه مسوولان با افتخار بيان ميكنيد يعني ميگوييد توسعه بايد اتفاق بيفتد و تخريب لازمه توسعه است در حالي كه ما هنوز اصول علمي توسعه را نميدانيم و به توسعه ناپايدار اعتقاد داريم، حتي خود شما!
من هنوز هم ميگويم كه نميتوان جلوي توسعه را گرفت ولي معتقدم توسعه بايد منطبق با اصول علمي و فني باشد. به اعتقاد من توسعه ناپايدار به نفع هيچكس نيست. الان معدن سونگون يك وصله ناهمگون براي منطقه ارسباران است. پس من اين مساله را تاييد نميكنم و باز هم ميگويم اگر ارزيابيهاي زيستمحيطي اين پروژه زودتر انجام ميشد و نظارتهاي قانوني صورت ميگرفت شايد هرگز اين اتفاقات رخ نميداد. بنابراين حرف ما اين است كه توسعه بايد اتفاق بيفتد، اما اين كه اين توسعه در كجا و به چه طريق باشد موضوع مهمي است. اين را بدانيد كه ما مجموعه مظلومي هستيم و خودمان هم از اين وضع ناراحتيم و آمال و آرزوهايي داريم كه هرگز نميتوانيم به آنها برسيم. ما خيلي دوست داريم كساني كه ميخواهند به طبيعت ورود پيدا كنند مثل همه جاي دنيا از ما اجازه بگيرند ولي چه كنيم كه فعلا چنين روندي وجود ندارد. ما تنها هستيم، البته اين را فراموش نكنيد كه به خاطر فشار بيكاري و ضرورت ايجاد اشتغال، چارهاي جز اجراي چنين طرحهايي هم نيست، ولي اي كاش 450 ميليارد توماني كه تا به حال خرج اين معدن شده براي ايجاد سايتهاي تفرجگاهي هزينه ميشد.
شما به وجود مافيا در بخش معدن اعتقاد داريد؟
نه، من اصولا به مافيا اعتقاد ندارم چه رسد به مافيا در بخش معدن. معدن سونگون هم در دست يك شركت دولتي است و بخش خصوصياي وجود ندارد كه بگوييم مافيايي در كار هست.
خب مافيا ميتواند دولتي باشد!
نه. من چنين اعتقادي ندارم، شايد اگر اين كار دست عدهاي افراد شخصي و مسالهدار بود ميشد مافيا را قبول كرد، اما واقعا اينطور نيست. اساسا هم در حوزه كار ما اينگونه نيست كه ما تحت فشارهاي اينچنيني قرار بگيريم كه اگر هم فشاري هست از ناحيه فشارهاي جمعيتي و تقاضا براي اشتغال است.
فكر نميكنيد استدلالهاي مربوط به ايجاد اشتغال، لايههاي بيروني مافياي معدن است يعني با استدلالات عامهپسند به مقاصد خودشان ميرسند؟
من چون اطلاعاتي ندارم، چنين چيزي را تاييد نميكنم. من به عنوان يك جنگلبان اطلاعات سياسي ندارم. ما يك قانون داريم و يكسري وظايف و قانون و عرصههاي جنگلي، مرتعي و بياباني كه با استفاده از قوانين موجود بايد از آنها حفاظت كنيم، ولي يكبار ديگر ميگويم هيچ دست پشت پردهاي وجود ندارد، چون اگر اينطور بود پس چرا همكاران ما از متخلفان در معدن سونگون شكايت كردند و دادگاه عليه آنها راي داد؟ فراموش نكنيد كه عرصههاي منابع طبيعي در كشور بسيار گسترده است، يعني چيزي بالغ بر 83 درصد از كل مساحت كشور معادل 140 ميليون هكتار. آيا اگر شما مسوول اين بخش بوديد بدون عيب و نقص كارها را انجام ميداديد؟ پس نبايد از ما انتظار داشته باشيد كه هميشه مثل يك عقاب تيرپرواز بر فراز اين عرصههاي وسيع چرخ بزنيم و هيچ چيز از زير نگاهمان رد نشود. الان با يك ديد خوشبينانه پوشش حفاظتي ما در كل عرصههاي منابع طبيعي 40 درصد است و ما بايد طي يك برنامه 10 ساله اين ميزان را به 90 درصد برسانيم. بنابراين همه ميدانند كه با وضعيت امكانات و نيروهايي كه در اختيار داريم همين الان هم شقالقمر ميكنيم. من به عنوان كسي كه سالها در عرصه حضور داشته و تهديد شده و كتك خورده ميگويم ما تنها ارگان دولتي هستيم كه هنوز باب شهادت در آن باز است. دليل آن هم اين است كه همكاران ما با تمام توان پاي كار هستند، ولي چه كنيم كه توانمان بيشتر از اين نيست.
وضعيتي كه شما توصيف ميكنيد بسيار نااميدكننده است و جاي هيچ اميدواري باقي نميگذارد. براي همين فكر ميكنم در آينده نيز همچنان معادن، اكتشاف شوند و منابع طبيعي را تخريب كنند. به نظر شما آينده منابع طبيعي با وجود اين معادن به كجا ميرسد؟
خواهش ميكنم هيچ وقت نااميد نشويد.
درست است كه نبايد نااميد بود، اما اميدواري بيعلت، ما را به گمراهي ميكشاند.
ما نااميد نيستيم چون يك ايدهآل و مطلوب داريم كه براي رسيدن به آن تلاش ميكنيم. در حوزه معادن شما به ياد بياوريد روزي را كه هيچ كس به منابع طبيعي فكر هم نميكرد و هيچ حساسيتي در مورد آن وجود نداشت، ولي پيگيريهاي ما و دلسوزيهاي افرادي چون شما باعث شده اكتشاف و بهرهبرداري از معادن نسبت به گذشته سر و سامان بهتري بگيرد و دست درازيها به طبيعت به ميزان زيادي محدود شود. الان در بخش معدن پذيرفتهاند كه بايد اصول فني را رعايت كنند و بيمحابا به محيط حمله نكنند در حالي كه قبلا آنها فقط بولدوزر را ميشناختند. البته باز هم ميگويم ما به توسعه نياز داريم، اما نه توسعهاي كه باعث تخريب منابع شود.
خب دقيقا چه برنامه حفاظتي در اين بخش داريد؟
مهمترين برنامه ما رساندن پوشش حفاظتي از 40 به 90 درصد است. ما طرحي هم به عنوان طرح حفاظت و حمايت منابع طبيعي داريم كه در برنامه پنجم توسعه پيشنهاد شده. اين طرح، 5 پروژه دارد كه مديريت راهبردي پيشگيري و كنترل تخريب، كنترل آفات و بيماريهاي جنگل و مرتع، توسعه ارتباطات و تبادل اطلاعات راديويي، جايگزيني و اصلاح سوخت و تغيير الگوي مصرف آن و احداث و تجهيز نهادهاي حفاظتي از جمله آنهاست. ما يك طرح هم به عنوان كمربند حفاظتي داريم كه اگر اين طرح اجرا شود تخريبها كمتر خواهد شد. هدف اين كمربند حفاظتي اين است كه ما دقيقا مرز بين عرصههاي منابع طبيعي و اراضي متعلق به مردم را مشخص كنيم تا حوزه عمل منابع طبيعي مشخص شود.
اين طرحها قرار است چند ساله به نتيجه برسد؟
هركدام از اين طرحها زمانبندي مخصوص به خودشان را دارند، ولي طبيعتا همه آنها تا پايان برنامه پنجم توسعه بايد اجرا و به نتيجه برسند و اميدوارم با تامين اعتبارات مورد نياز بتوانيم آنها را اجرايي كنيم.
پس اگر بعد از پايان برنامه پنجم، ما بار ديگر روبهروي شما بنشينيم همه چيز درست شده؟
بله، اميدواريم اوضاع به همان شكلي پيش برود كه ما برنامهريزي كردهايم.




محیط زیست قره داغ(ارسباران)همانند میراث فرهنگی آن منحصر به فرد است. محیط زیست آن همانند میراث فرهنگی اش رو به تخریب است و در این میان غیبت واکنش های مردمی در قالب تشکل های مردمی به شدت احساس می شود. با توجه به حساسیت هایی که در نسل جدید بروز یافته، امید می رود که شاهد شکل گیری چنین تشکل هایی در منطقه باشیم.