ما می مانیم

یادداشت مدیر وبلاگ:چندی است که بحث معدن سونگون داغ شده است و این جای امیدواری است به محیطزیست منطقه ارسباران اهمیت داده می شود و از همه ی کسانی که در این راستا می کوشند تشکر می کنیم.بارها در نوشته های خویش به موقعیت معدن مس سونگون و نزدیکی آن با ذخیره گاه رویشی ارسباران و تهدیدات این معدن پرداخته ام. اهمیت ندادن به مسائل زیست محیطی را همواره دیده ایم.عدم برخورد با عاملین فاجعه مس مزرعه را مشاهده کردیم.عدم رسیدگی به مطالبات زیست محیطی مردم از جمله درخواست ایجاد کارخانه ی کمپوست را نظاره گر بوده ایم و چندین نمونه ی دیگر که همه بی تفاوتی مسئولین و برخی از ما(مردم) را نشان می دهد.اما ما نخواهیم نشست ما طرفداران حفظ محیطزیست بودیم و هستیم و خواهیم بود.

متن زیر مصاحبه ی خانم مریم خباز با مديركل حفاظت و حمايت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري است که نکات جالبی در میان گزارش خودنمایی می کند:

ما مي‌گوييم مافيا، اما مديركل مي‌گويد فشار، ما مي‌گوييم ضعف برنامه‌هاي حفاظتي، اما او مي‌گويد تلاش با تمام توان، ما مي‌گوييم بستن چشم‌ها روي تخلفات، اما مديركل مي‌گويد جانفشاني با همه وجود، ما مي‌گوييم معدن سونگون يعني بلاي جان ارسباران، اما او مي‌گويد سونگون يعني گامي براي توسعه.

صبح روزي كه براي گفت‌وگو با حسين ميرزايي، مديركل حفاظت و حمايت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري به دفترش رفتيم اين واژه‌ها ميان ما رد و بدل شد. معدن مس سونگون 9 سال است كه با تمام توان به جان زيستگاه منحصر به فرد ارسباران افتاده تا 440 ميليون تن مسي را كه در دل زمين پنهان شده استخراج كند و با فرض ايجاد اشتغال و توهم توسعه، طبيعت بكر آذربايجان را زخمي كند.

ميرزايي مي‌گويد وقتي وزارت صنايع و معادن مجوز معدن‌كاوي را مي‌دهد بايد آنها را مواخذه كرد و از آنها پرسيد چرا ذخيره‌گاه‌ها را فداي توسعه مي‌كنند، اما حرف ما اين است كه حافظان قانوني منابع طبيعي بايد جلوي تخريب‌ها را بگيرند.

گفت‌وگوي يك ساعت و نيمه ما با مديركل نتوانست مواضع او در اين باره را با مواضع ما همسو كند، چون او حتي در لحظات پاياني مصاحبه نيز از ما خواست معدن‌كاوان را زيرسوال ببريم كه چرا به حريم منابع طبيعي تجاوز مي‌كنند؟ هرچند جمله پاياني ما خطاب به او اين بود؟ اگر متجاوزي به حريم خانه ما تعدي مي‌كند و بدون هيچ ترسي با سرعت پيش مي‌رود مشكل نه از جانب او كه از ناحيه قصور و سهل‌انگاري ماست.

معادن و منابع طبيعي هميشه با هم چالش داشته‌اند، اما بعضي وقت‌ها اين چالش به مرز بحران مي‌رسد درست مثل معدن مس سونگون كه در حال تخريب بخش‌هاي وسيعي از منطقه ارسباران است. در اين معدن و حوالي آن دقيقا چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است؟

متاسفانه تخريب منابع طبيعي در همه دنيا موضوعي انكار نشدني است و اگر به آمارهاي جهاني هم نگاه كنيد اين موضوع را بخوبي نشان مي‌دهد. ما بايد بپذيريم كه توسعه در همه ابعادش چالش جدي با منابع طبيعي و محيط زيست دارد چون بالاخره توسعه در فضا اتفاق نمي‌افتد و بايد روي زمين ظاهر شود. البته ما به عنوان متوليان اين بخش خيلي نگران هستيم ولي باز هم مي‌گويم اگر شما روند جهاني تخريب‌ها را هم بررسي كنيد وضع به همين شكل است حتي اروپايي‌ها جنگل‌هايشان را در يك مقطعي نابود كردند، آن هم به خاطر ناآگاهي. آنها اعتقاد داشتند كه براي ايجاد اشتغال چاره‌اي جز تخريب محيط نداريم و وقت براي پرداختن به موضوع منابع طبيعي زياد است، ولي بعدها متوجه اشتباهشان شدند و قوانين بسيار سختگيرانه‌اي را وضع كردند و بحث توسعه پايدار را به ميان كشيدند. بيانيه ريودوژانيرو هم دقيقا به همين موضوع اشاره دارد و مي‌گويد: زمين يك مجموعه به هم پيوسته است و كشورها حق ندارند با طبيعت خودشان به هر نحوي كه مي‌خواهند رفتار كنند. پس موضوع تخريب منابع، سابقه تاريخي دارد، اما در كشور ما خوشبختانه قوانين خوبي در اين زمينه وجود دارد. ما بصراحت در قانون داريم كه معادن نبايد در عرصه‌هاي جنگلي و مراتع مشجر فعاليت كنند. همچنين قانون تاكيد دارد قطع كردن برخي گونه‌هاي گياهي ممنوع است مثل گون. نكته مهم ديگر در مورد معادن اين است كه آنها قبل از شروع به كار بايد ارزيابي زيست‌محيطي شوند، چون معادن ازجمله معدن سونگون سد باطله دارند و حجم زياد باطله‌ها بايد در جايي جمع شوند و هر لحظه احتمال نشتي از آنها وجود دارد. پس لازم است ضمن اين كه ما قوانين عادي را در مورد آن اعمال مي‌كنيم ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي را هم جدي بگيريم به طوري كه قبل از هر گونه عمليات اكتشاف و بهره‌برداري، پروژه بايد امكان‌سنجي شود تا ببينيم در ازاي هزينه‌ها قرار است چه چيزي به دست بياوريم، اما در مورد معدن سونگون چنين اتفاقي نيفتاده است. در حال حاضر عرصه مورد تقاضاي مس سونگون 6700 هكتار است كه براي يك معدن، محدوده وسيعي است. مطالعات اين معدن از سال 68 شروع شده و كار آن عملا از سال 71 كليد خورده آن هم بدون مجوز. جالب است كه سال 71 همكاران ما بلافاصله در منطقه حاضر مي‌شوند و طي عمليات نقشه‌برداري متوجه مي‌شوند كه اين معدن 70 هكتار جنگل و 90 هكتار مرتع را تخريب كرده. براي همين پرونده‌اي تنظيم مي‌كنند تا جايي كه سال 73 اين پرونده يك بار ديگر به روز مي‌شود. در حالي كه ميزان تخريب آن هم فقط در عرض 2 سال به تخريب 148 هكتار جنگل و 228 هكتار مرتع افزايش يافته است. حالا اي كاش اينها به اين ميزان تخريب قانع باشند. در حال حاضر برآورد همكاران ما اين است كه ميزان تخريب جنگل و مرتع به بيش از 2 هزار هكتار رسيده است. بايد توجه داشت كه مجريان اين معدن در حال ساخت 2 كارخانه فرآوري محصولات معدني هم هستند. نكته مهم اين است كه اين افراد پس از شكايت همكاران منابع طبيعي در آذربايجان شرقي در سال 79 محكوم شده‌اند. پس از محكوميت از وزارت صنايع و معادن پروانه بهره‌برداري گرفته است. حالا حرف ما اين است كه اگر اين معدن از ابتدا مطالعات زيست‌محيطي را به درستي انجام مي‌داد و مكان‌يابي‌اش علمي صورت مي‌گرفت، شايد اوضاع به شكل امروزي نمي‌افتاد حتي شايد اگر منافع اقتصادي آن بر ساير جنبه‌ها مي‌چربيد همه مي‌گفتند اشكالي ندارد اگر 200 هكتار جنگل هم نابود مي‌شد! ولي تا به حال هيچ كدام از اين كارهاي انجام نشده است.

خوب است بدانيد منطقه ارسباران به عنوان كوچك‌ترين رويشگاه طبيعي كشور موقعيت منحصر به فردي دارد. در ارسباران تنوع زيستي بالايي وجود دارد و در دنيا آن را به عنوان بانك ژنتيك مي‌شناسند ضمن آن كه ارسباران به عنوان ذخيره‌گاه بيوسفر مطرح است. با اين وجود مسوولان سياسي استان به جد پيگير اين طرح هستند در حالي كه تنوع زيستي ارسباران به حدي است كه مي‌توان روي ساير قابليت‌هاي آن ازجمله گردشگري حساب كرد.

پس با توجه به قابليت‌هاي زيستي ارسباران و حجم تخريب‌هاي صورت گرفته به احتمال زياد بيشتر هم خواهد شد مي‌توانيم بگوييم يك فاجعه زيست‌محيطي در آذربايجان شرقي در حال وقوع است، اين طور نيست؟

من نمي‌خواهم از اين معدن دفاع كنم، اما مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد كه ذخيره مس در سونگون 100 ميليون تن است يعني بيشتر از مس سرچشمه با 880 ميليون تن ذخيره. اين اعداد ممكن است اغواكننده باشد، اما موضع كارشناسي اين است كه از ابتدا و پيش از شروع عمليات اكتشاف بايد ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي مدنظر قرار مي‌گرفت و مشخص مي‌شد كه در ازاي چيزهايي كه به دست مي‌آوريم چه چيزهايي را از دست خواهيم داد و چون اين كار انجام نشده، نمي‌توانيم تصميم‌گيري دقيق و درستي داشته باشيم. ما در حوزه منابع طبيعي مي‌گوييم منابع يك ارزش مستقيم و بازاري دارند و يك ارزش غيرمستقيم و اكولوژيكي و تا به حال هم هيچ‌كس نتوانسته بگويد كه يك هكتار جنگل چقدر ارزش ريالي دارد و مثلا اكسيژني كه توليد مي‌كند چقدر مي‌ارزد. شايد يكي از مشكلات موجود هم فقدان چنين ارزيابي‌هايي باشد.

معدن سونگون ارزيابي زيست‌محيطي نداشته و ندارد و با وضعي كه پيش‌رو داريم به نظر نمي‌رسد هيچ‌وقت هم صاحب يك ارزيابي زيست‌محيطي علمي و منصفانه شود. اين در حالي است كه معاون محيط طبيعي سازمان محيط‌زيست بارها اعلام كرده كه ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي در كشور ما دكاني براي كسب سود عده‌اي خاص است. پس اگر اين حرف را قبول كنيم نمي‌توانيم به ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي طرح‌هاي توسعه‌‌اي چشم اميد داشته باشيم. حالا سوال من اين است كه وقتي دفتر شما مسوول مستقيم حفاظت از منابع ملي  است و به گفته خودتان قانون هم حمايت‌تان مي‌كند چرا اتفاقاتي مثل معدن سونگون رخ مي‌دهد و كاري از شما برنمي‌آيد؟

اين كه مي‌گويند ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي دكاني براي عده‌اي است بخشي از آن را قبول دارم ولي ما نبايد با اصل قضيه مخالف باشيم. قانون هم راهكارش را تعريف كرده و مي‌گويد طرح‌هاي توسعه‌اي بايد اجرا شوند به شرط آن كه ارزيابي زيست‌محيطي داشته باشند. بله ما هم قبول داريم كه خيلي از ارزيابي‌ها سرسري انجام مي‌شود ولي ما به عنوان كسي كه طرح را مي‌بينيم و مصوب مي‌كنيم اگر خوب نظارت و كار را به خوبي هدايت كنيم چنين طرح‌هايي خيلي عالي هم هست. پس باز هم مي‌گويم اگر قبل از اين كه كلنگ اين معدن به زمين مي‌خورد ارزيابي‌هايش انجام مي‌شد هيچ وقت اين فاجعه اتفاق نمي‌افتاد.

خب شما چرا اجازه داديد اين فاجعه اتفاق بيفتد. مگر شما مسوول حفاظت و حمايت نيستيد؟

البته من در آن زمان مسووليتي نداشتم، سازمان هچنين اجازه‌اي نداده است.

اين چه اجازه ندادني است كه باز كارها طبق خواسته معدن‌كاوان پيش مي‌رود؟

بله حرف شما درست است اما شما فكر مي‌كنيد ما به عنوان يك دستگاه دولتي چه قدر توان و اختيار داريم و چه ميزان قدرت داريم كه جلوي هر فردي كه دست به تخريب مي‌زند را در هر مكاني بگيريم؟ نيروهاي ما در همان زمان هم سعي كردند جلوي كار معدن را بگيرند. پرونده‌اي هم تشكيل دادند، اما بيشتر از اين كاري از دستشان ساخته نبود.

من نمي‌خواهم توجيه كنم ولي در حوزه جرايم عمومي شما بگوييد اگر پليس متهمان را دستگير مي‌كند و تحويل قوه‌قضاييه مي‌دهد يعني اين كه ديگر هيچ كار خلافي اتفاق نمي‌افتد؟ آيا با وجود پليس ديگر مواد مخدر يا قاچاق وجود ندارد؟ مساله ما هم همين است. ما با تخلف‌ها برخورد مي‌كنيم، كارمان را هم انجام مي‌دهيم ولي اين كه تصور شود ما يك قدرت ماورايي داريم كه بتوانيم مثل يك عقاب تيزپرواز بر همه چيز تسلط داشته باشيم، اين‌گونه نيست. بسياري از تخلفات و تعرضات در حوزه منابع طبيعي، شب‌ها اتفاق مي‌‌افتد يعني وقتي كه نيروهاي ما در عرصه نيستند، ولي با اين وجود نيروهاي ما اگر موردي را ببينند چشمپوشي نمي‌كنند، همچنان كه جلوي كار معدن‌كاوان در منطقه هفت چشمه را گرفتند. توجه داشته باشيد كه اينها با بولدوزر به جان طبيعت مي‌افتند و تا نيروهاي ما مطلع شوند و حكم بگيرند مناطق زيادي تخريب شده. باز هم مي‌گويم من قصد توجيه ندارم، اما اين را هم نمي‌توانم بپذيرم كه سازمان يا همكاران ما قصور كرده‌اند، اما اي كاش ما همانجا در هنگام وقوع تخلف يك تيم عملياتي داشتيم و اجازه فعاليت به ‌آنها نمي‌داديم ولي آنها كه به معدن‌كاوان مجوز بهره‌برداري مي‌دهند نيز مقصرند.

ببينيد ما هم نمي‌گوييم كه شما كوتاهي كرده‌ايد، اما وقتي نمي‌توانيد جلوي تخريب را بگيريد و بود و نبودتان تفاوت زيادي با هم ندارد ديگر چه لزومي دارد كه تشكيلات حفاظتي داشته باشيد؟

البته اين را بدانيد كه اگر ما نبوديم معدن سونگون تا 7 هزار هكتار را تخريب كرده بود يعني اگر حضور و بگير و ببندهاي ما نبود اوضاع وخيم‌تر از چيزي كه هست مي‌شد، ما با چنگ و دندان عرصه‌ها را حفظ مي‌كنيم. البته قبول دارم اتفاقاتي كه تا به حال در اين منطقه افتاده حتي با تلاش نيروهاي ما باز هم فاجعه‌آميز است ولي حداقل الان مي‌گوييم ما تلاش‌مان را كرده‌ايم.

من فكر مي‌كنم ريشه اين مشكل در موضوعي است كه شما و همه مسوولان با افتخار بيان مي‌كنيد يعني مي‌گوييد توسعه بايد اتفاق بيفتد و تخريب لازمه توسعه است در حالي كه ما هنوز اصول علمي توسعه را نمي‌دانيم و به توسعه ناپايدار اعتقاد داريم، حتي خود شما!

من هنوز هم مي‌گويم كه نمي‌توان جلوي توسعه را گرفت ولي معتقدم توسعه بايد منطبق با اصول علمي و فني باشد. به اعتقاد من توسعه ناپايدار به نفع هيچ‌كس نيست. الان معدن سونگون يك وصله ناهمگون براي منطقه ارسباران است. پس من اين مساله را تاييد نمي‌كنم و باز هم مي‌گويم اگر ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي اين پروژه زودتر انجام مي‌شد و نظارت‌هاي قانوني صورت مي‌گرفت شايد هرگز اين اتفاقات رخ نمي‌داد. بنابراين حرف ما اين است كه توسعه بايد اتفاق بيفتد، اما اين كه اين توسعه در كجا و به چه طريق باشد موضوع مهمي است. اين را بدانيد كه ما مجموعه مظلومي هستيم و خودمان هم از اين وضع ناراحتيم و آمال و آرزوهايي داريم كه هرگز نمي‌توانيم به آنها برسيم. ما خيلي دوست داريم كساني كه مي‌خواهند به طبيعت ورود پيدا كنند مثل همه جاي دنيا از ما اجازه بگيرند ولي چه كنيم كه فعلا چنين روندي وجود ندارد. ما تنها هستيم، البته اين را فراموش نكنيد كه به خاطر فشار بيكاري و ضرورت ايجاد اشتغال، چاره‌اي جز اجراي چنين طرح‌هايي هم نيست، ولي اي كاش 450 ميليارد توماني كه تا به حال خرج اين معدن شده براي ايجاد سايت‌هاي تفرجگاهي هزينه مي‌شد.

شما به وجود مافيا در بخش معدن اعتقاد داريد؟

نه، من اصولا به مافيا اعتقاد ندارم چه رسد به مافيا در بخش معدن. معدن سونگون هم در دست يك شركت دولتي است و بخش خصوصي‌اي وجود ندارد كه بگوييم مافيايي در كار هست.

خب مافيا مي‌تواند دولتي باشد!

نه. من چنين اعتقادي ندارم، شايد اگر اين كار دست عده‌اي افراد شخصي و مساله‌دار بود مي‌شد مافيا را قبول كرد، اما واقعا اين‌طور نيست. اساسا هم در حوزه كار ما اين‌گونه نيست كه ما تحت فشارهاي اينچنيني قرار بگيريم كه اگر هم فشاري هست از ناحيه فشارهاي جمعيتي و تقاضا براي اشتغال است.

فكر نمي‌كنيد استدلال‌هاي مربوط به ايجاد اشتغال، لايه‌هاي بيروني مافياي معدن است يعني با استدلالات عامه‌پسند به مقاصد خودشان مي‌رسند؟

من چون اطلاعاتي ندارم، چنين چيزي را تاييد نمي‌كنم. من به عنوان يك جنگلبان اطلاعات سياسي ندارم. ما يك قانون داريم و يكسري وظايف و قانون و عرصه‌هاي جنگلي، مرتعي و بياباني كه با استفاده از قوانين موجود بايد از آنها حفاظت كنيم، ولي يكبار ديگر مي‌گويم هيچ دست پشت پرده‌اي وجود ندارد، چون اگر اين‌طور بود پس چرا همكاران ما از متخلفان در معدن سونگون شكايت كردند و دادگاه عليه آنها راي داد؟ فراموش نكنيد كه عرصه‌هاي منابع طبيعي در كشور بسيار گسترده است، يعني چيزي بالغ بر 83 درصد از كل مساحت كشور معادل 140 ميليون هكتار. آيا اگر شما مسوول اين بخش بوديد بدون عيب و نقص كارها را انجام مي‌داديد؟ پس نبايد از ما انتظار داشته باشيد كه هميشه مثل يك عقاب تيرپرواز بر فراز اين عرصه‌هاي وسيع چرخ بزنيم و هيچ چيز از زير نگاه‌مان رد نشود. الان با يك ديد خوشبينانه پوشش حفاظتي ما در كل عرصه‌هاي منابع طبيعي 40 درصد است و ما بايد طي يك برنامه 10 ساله اين ميزان را به 90 درصد برسانيم. بنابراين همه مي‌دانند كه با وضعيت امكانات و نيروهايي كه در اختيار داريم همين الان هم شق‌القمر مي‌كنيم. من به عنوان كسي كه سال‌ها در عرصه حضور داشته و تهديد شده و كتك خورده مي‌گويم ما تنها ارگان دولتي هستيم كه هنوز باب شهادت در آن باز است. دليل آن هم اين است كه همكاران ما با تمام توان پاي كار هستند، ولي چه كنيم كه توانمان بيشتر از اين نيست.

وضعيتي كه شما توصيف مي‌كنيد بسيار نااميدكننده است و جاي هيچ اميدواري باقي نمي‌گذارد. براي همين فكر مي‌كنم در آينده نيز همچنان معادن، اكتشاف شوند و منابع طبيعي را تخريب كنند. به نظر شما آينده منابع طبيعي با وجود اين معادن به كجا مي‌رسد؟

خواهش مي‌كنم هيچ وقت نااميد نشويد.

درست است كه نبايد نااميد بود، اما اميدواري بي‌علت، ما را به گمراهي مي‌كشاند.

ما نااميد نيستيم چون يك ايده‌آل و مطلوب داريم كه براي رسيدن به آن تلاش مي‌كنيم. در حوزه معادن شما به ياد بياوريد روزي را كه هيچ كس به منابع طبيعي فكر هم نمي‌كرد و هيچ حساسيتي در مورد آن وجود نداشت، ولي پيگيري‌هاي ما و دلسوزي‌هاي افرادي چون شما باعث شده اكتشاف و بهره‌برداري از معادن نسبت به گذشته سر و سامان بهتري بگيرد و دست درازي‌ها به طبيعت به ميزان زيادي محدود شود. الان در بخش معدن پذيرفته‌اند كه بايد اصول فني را رعايت كنند و بي‌‌محابا به محيط حمله نكنند در حالي كه قبلا آنها فقط بولدوزر را مي‌شناختند. البته باز هم مي‌گويم ما به توسعه نياز داريم، اما نه توسعه‌اي كه باعث تخريب منابع شود.

خب دقيقا چه برنامه حفاظتي در اين بخش داريد؟

مهم‌ترين برنامه ما رساندن پوشش حفاظتي از 40 به 90 درصد است. ما طرحي هم به عنوان طرح حفاظت و حمايت منابع طبيعي داريم كه در برنامه پنجم توسعه پيشنهاد شده. اين طرح، 5 پروژه دارد كه مديريت راهبردي پيشگيري و كنترل تخريب، كنترل آفات و بيماري‌هاي جنگل و مرتع، توسعه ارتباطات و تبادل اطلاعات راديويي، جايگزيني و اصلاح سوخت و تغيير الگوي مصرف آن و احداث و تجهيز نهادهاي حفاظتي از جمله آنهاست. ما يك طرح هم به عنوان كمربند حفاظتي داريم كه اگر اين طرح اجرا شود تخريب‌ها كمتر خواهد شد. هدف اين كمربند حفاظتي اين است كه ما دقيقا مرز بين عرصه‌هاي منابع طبيعي و اراضي متعلق به مردم را مشخص كنيم تا حوزه عمل منابع طبيعي مشخص شود.

اين طرح‌ها قرار است چند ساله به نتيجه برسد؟

هركدام از اين طرح‌ها زمان‌بندي مخصوص به خودشان را دارند، ولي طبيعتا همه آنها تا پايان برنامه پنجم توسعه بايد اجرا و به نتيجه برسند و اميدوارم با تامين اعتبارات مورد نياز بتوانيم آنها را اجرايي كنيم.

پس اگر بعد از پايان برنامه پنجم، ما بار ديگر روبه‌روي شما بنشينيم همه چيز درست شده؟

بله، اميدواريم اوضاع به همان شكلي پيش برود كه ما برنامه‌ريزي كرده‌ايم.

منبع:اگر معدن‌کاوان به درختان ارسباران برسند…

چند عکسی از طبیعت ارسباران/قره داغ

روستای یوزبند کوهپایه ی کوه یای قاری:

دامنه ی کوه یای قاری:

رودخانه مرزی ارس/آراز:

نمایی از شهرستان اهر و منطقه از فراز قله ی یای قاری(گئچی قیران)

 

محیط زیست و میراث فرهنگی بی پناه ارسباران و جای خالی تشکل های مردمی

بدون شک مهم ترین مواریثی که هم اینک در منطقه ی ارسباران برای ما به امانت رسیده است، در دو حوزه ی « محیط زیست » و « میراث فرهنگی » متمرکز است. جنگل های ارسباران  و آثار فراوان تاریخی و فرهنگی باستانی دو بخش عمده ی مهم در این دو حوزه به حساب می آیند. علاوه بر جنگل های منحصر به فرد ارسباران که به عنوان میراث بین المللی نیز شناخته شده، محیط کوهستان خود عنصر حیات بخش مهم به حساب می آید و منطقه ی ارسباران یک منطقه ی کوهستانی است. سراسر این منطقه ی کوهستانی نشانه ها و آثاری از تمدن های باستانی و میراث فرهنگی و مدنی منحصر به فرد در خود دارد.

میراث فرهنگی ما ریشه های جامعه ی ماست و رویش بی ریشه میسر نیست و اگر شد، رویشی انحرافی است و ما را از هویت و اصالت خود خالی می سازد. در سوی دیگر محیط ارسباران با تمام عناصر طبیعی اش سیستم پیچیده ای است که دست کاری های ناشیانه ی ما در یک عضو آن، به درد جانسوز در تمامی اعضای آن منجر می شود.

اگرچه در حفظ مواریث طبیعی و فرهنگی، میثاق ملی ما ـ قانون اساسی ـ تکالیف روشنی برای دولت تعریف کرده است اما شهروندان نیز در این ارتباط بی تکلیف نیستند.

رشد سریع جمعیت و افزایش نیازها و تعهد دولت در ارائه ی خدمات و عمران و آبادی شهرها و روستاها و نیز توسعه ی مشاغل موجب شده است که در موارد بسیاری این مواریث مورد بی توجهی قرار گیرند. به عبارتی در مشخص ترین حالت محیط زیست به بهانه و بهای اشتغالزایی مورد تخریب قرار گیرد و در شرایطی که نهادهای دولتی از این مواریث غفلت کنند، مردم مسئولیت دارند مسئولان خود را از غفلت درآورند و هشدارهای لازم را بدهند و در این ارتباط مشخص ترین و مؤثرترین شکل ایفای نقش مردم، فعالیت تشکل های مردم نهاد است. گروه های مردمی به سبب علاقه مندی در حوزه های مختلف به فعالیت روی می آورند و در حفظ مواریث پیش گفته همت می کنند.

در منطقه ی ارسباران که کل محیط معجونی از هنرنمایی طبیعت و تاریخ است متأسفانه تشکل های مردمی فعالی به چشم نمی خورد. به عبارت بهتر تشکل مردمی شناسنامه دار با عنوان و فعالیت تعریف شده مشخص وجود ندارد و اگر موارد محدودی به صورت کاغذی و مجازی بوده، فعالیت و بیانه و اطلاعیه و تذکر و نامه و برنامه از آن ها مشاهده نشده است. انجمن های مختلف برای حفاظت از میراث فرهنگی و محیط زیست این منطقه ضرورت اساسی دارد و بر جوانان پرشور و دلسوز فرض است که در این حیطه تمام قد برآیند.

به نظر می رسد فقدان تشکل های مردمی در این منطقه بسیار خسارت بار خواهد بود. اخیراً دو تشکل زیست محیطی ـ انجمن حفظ محیط کوهستان و انجمن دیده بان کوهستان ـ  با فعالیت در گستره ی کشوری به داد منطقه ی ارسباران رسیدند و این در حالی است که صدایی از خود منطقه برنخاسته است. انجمن حفظ محیط کوهستان افرادی را برای بررسی در جنگل های ارسباران فرستاد و گزارشی از روند تخریب این جنگل ها از سوی معدن مس سونگون منتشر کرد. مسئول این انجمن به مسئولان ذیربط کشوری نامه نوشت. مدیرعامل انجمن دیده بان کوهستان مصاحبه کرد با خبرگزاری مهر و هشدار داد و.... و دیگرانی که قدم و قلم برداشتند. در خود منطقه نشریه ی گویا اگرچه از دو حوزه ی مورد بحث غافل نبوده و بیش ترین گزارش و نقدهایش در این ارتباط بوده است اما به سبب شیوع بیماری « بی تفاوتی» دردناک در منطقه چندان اثرگذار نبوده است.

به نظر می رسد مشغول ماندن مردم منطقه در دغدغه های معیشتی روزمره آن ها را از مسائل اساسی زیست محیطی و میراث فرهنگی غافل ساخته است و اینجا باز پای مسئولان و به ویژه نمایندگان منطقه در مجلس به میان می آید که آن ها در این ارتباط چه کرده اند؟!

و تذکر این که اگر از خواب غفلت برنخیزیم، نوحه سرایی بی ثمری را که امروز برای دریاچه ارومیه سر می دهیم،‌ فردا برای ارسباران تکرار خواهیم کرد.

منبع:وبلاگ یوخا

مشکلات قره داغ را دریابیم

آنچه امروز به گوش می رسد تخریب ارسباران است در مقیاسی وسیع.امروز انجمن حفظ محیط کوهستان از تهران به ارسباران می آید و نسبت به تهدیدات زیست محیطی منطقه هشدار می دهد اما در آینده چطور،آیا حفظ محیط کوهستان می تواند در هر نقطه از منطقه حضور یابد و چنین فعالیت نماید.آیا نباید در این منطقه تشکلی مدنی در رابطه با مسائل زیست محیطی داشته باشد،آیا این منطقه نباید تشکلی برای میراث فرهنگی داشته باشد تشکلی که از قاچاق اشیای عتیقه و میراث چندهزار ساله بنویسد و بگوید.آری درد قره داغ تنها محیطزیست نیست.بیکاری آن هم با نرخ بالا گریبانگیر منطقه است و این همه تنها نمونه ای کوچک از مشکلات منطقه است.

تخریب ارسباران حتی برای معدن طلا توجیه ندارد

مدیر انجمن دیده بان کوهستان گفت: در کشوری مانند ایران با سرانه بسیار پایین جنگل حتی اگر معدن طلا هم در ذخیره‌گاه زیستکره ارسباران که از نظر باستانی و زیست محیطی ارزش بسیار بالایی دارد وجود داشته باشد نباید آن را تخریب کرد.

عباس محمدی در گفتگو با خبر نگار مهر افزود: در کشوری با این همه نفت و گاز و با وجود معدن مس سرچشمه که از بزرگترین تولیدکنندگان مس در جهان است، تخریب یکی از منحصربه فرد ترین منابع طبیعی ایران برای استخراج معدن مس سونگون بسیار غیر کارشناسی است.

وی با بیان اینکه اساساً صدور مجوز برای استخراج معدن مس به دلیل اینکه کل خاک منطقه را تخریب می کند در ارسباران اشتباه است گفت: فاجعه بدتر اینکه مجریان معدن مس سونگون به دفعات از حدود مشخص شده برای این معدن تجاوز کرده و برای گمانه زنی و اکتشاف تمام خاک اطراف منطقه مجاز را نیز برداشته اند.

محمدی در پاسخ به اینکه آیا مسئولان محیط زیست واکنشی به این اقدام معدن مس سونگون نشان داده اند گفت: متأسفانه مسئولان محیط زیست و سازمان جنگلها در مقابل عملیات عمرانی، راهسازی و معدن کاری که در نقاط مختلف منابع طبیعی کشور اتفاق می افتد حریف نیستند و در بسیاری مواقع یا کوتاه می آیند و یا با وجود اعلام مخالفت آنها دیگر دستگاههای به این مخالفتها اهمیت نمی دهند و آنقدر برای خود حقانیت قائل هستند که قوانین را رعایت نمی کنند.

به گفته وی، این اقدام معدن مس سونگون از بعد اقتصادی هم قابل توجیه نیست زیرا در بهترین حالت به ازای حدود 5 میلیارد دلار درامد حاصل از مس یکی ارزشمند ترین ذخایر زیستی کشور و دنیا از بین می رود.

محمدی با بیان اینکه در ایران برای نوسازی یک پیاده رو که بعد از دو سال بازهم از بین می رود 50 میلیارد تومان هزینه می شود افزود: بنابراین درآمد حاصل از استخراج معدن مس سونگون در بهترین حالت از بعد اقتصادی هم آنقدر قابل توجه نیست .
به اعتقاد وی جنگلها و مراتع سالم از مهمترین ذخیره گاهها و تولید کننده های آب هستند و در ایران که سرانه آبی برای هر نفر در هر سال هزار متر مکعب است بایستی مسئولان بیش از هر چیزی به فکر حفظ این ذخایر باشند.

وی با اشاره به اینکه بیش از 95 درصد از ایران بیابانی است یاد آورشد: ایران در مرز تنش آبی قراردارد و به دلیل تخریب گسترده پوشش گیاهی در اقصی نقاط کشور حتی در مواقع بارندگی امکان استفاده و ذخیره منابع آب را نداریم و در مواردی مانند رگبار چند روز پیش حوادثی چون سیل کلاردشت و موارد مشابه دیگر پیش می آید که از خشکسالی بدتر است.

محمدی با اشاره خاکبرداری های انجام شده توسط مجریان معدن مس سونگون گفت: در حال حاضربه دلیل رانش دامنه ها آب جاری در رودخانه های پایین دست ارسباران گل آلود و در بسیاری موارد سمی است که این موضوع تهدیدی جدی برای زمینهای کشاورزی اطراف و ساکنان روستا هاست.

وی با بیان اینکه شیب زمین های منطقه اغلب تند و بین 30 تا 50 درجه هستند یاد آور شد: برداشت خاک در چنین مناطقی فرسایش شدید را به همراه دارد و خطر بروز سیل را به هنگام بارندگی افزایش می دهد.

به گفته محمدی، در کانادا که از نظر میزان جنگل از ایران بسیار غنی تر است و از نظر منابع سوخت از ایران بسیار فقیرتر سال هاست که معادن عظیم زغال سنگ به دلیل قرار گرفتن در منطقه جنگلی بدون استفاده مانده اند.

به اعتقاد وی، مسئولان باید با توجه به منافع ملی و با توجه به فشاری همه جانبه ای که به ذخیره گاه زیستکره ارسباران به دلیل تخریب و تجاوز، قاچاق چوب، تغییرات و آب و هوا و گرد و غبار، مانع تخریب هر چه بیشتر این منطقه با جلوگیری از ادامه فعالیت معدن مس سونگون شوند.

از ایلام و مریوان تا گلستان و ارسباران، همه جا ویران است!

مژگان جمشیدی:تخریب جنگل های ایران از مازندران و گیلان و گلستان گرفته تا مریوان و ایلام و لرستان و ارسباران آن هم در سالی که به نام سال جهانی جنگلها نامگذاری شده حقیقتا تراژدی اسفناک و دردآوری است که قلب هر دوستدار طبیعتی را به درد می آورد. مشاهده کوههایی که تخریب شده و مراتع ناب و بکری که تماما تراشیده و ویران شده و جنگل هایی که از هر سو مورد هجمه قرار گرفته و درمحاصره معدن کاوان در حال نابودی هستند آن هم در یگانه رویشگاه جنگلی ارسباران، حقیقتا هم تاسف آور است و هم شرم آور!

تاسف آور از این جهت که جنگل های ارسباران در خوش بینانه ترین حالت، وسعتی کمتر از 160 هزار هکتار دارند و از آنجا که در محل تلاقی دو ناحیه رویشی البرز و زاگرس قرار گرفته و متاثر از جبهه آب و هوایی مدیترانه ای نیز می باشد از تنوع گیاهی بالایی برخوردار است و آن وقت ما از نگهداری و حفظ همین اندک رویشگاه جنگلی هم عاجزیم. برای کشوری که بر روی دریایی از منابع نفت و گاز خوابیده و بر اساس گزارش فائو(وضعیت جنگل های جهان درسال 2011) تنها حدود 11.1 میلیون هکتار از خاکش را جنگل در برگرفته حقیقتا چنین تعدی و دست درازی هایی به منابع ملی و این اندک جنگل های باقیمانده، آن هم به بهانه های مختلف توسعه ای شرم آور و تاسف آور است.

جنگل های ارسباران سالهاست که درمسیر توسعه قرار گرفته و گویی مجریان طرح های توسعه ای کشور قسم خورده اند تا آنجا که در توان دارند همه طرح های توسعه ای و مخرب خود را در این یگانه زیست بوم جنگلی و مرتعی به بوته آزمایش بگذارند. از یک طرف معدن مس سونگون با حجم وسیعی از باطله هایی که بر جا میگذارد ارسباران را به شیوه قرون وسطایی در معدن کاوی مورد هجوم قرار داده و از یک سو جاده های متعددی که بدون هیچ توجیهی در جای جای منطقه ساخته می شوند تا درنهایت هم مسیر برای شکارچیان باز شود و هم برای ویلاسازانی که این روزها به جان ارسباران افتاده اند. منطقه آزاد ارس هم که دیگر جای خود دارد ! و در این میان پاکتراشی جنگل برای مصارف سوخت روستاییان درد بزرگ دیگری است که سالهاست به قوت خود باقی است و با هدفمند شدن یارانه ها این معضل در مناطق جنگلی تشدید هم شده است !

بنابراین جای تعجب ندارد اگر دیگر نتوان در جنگل های ارسباران سراغی از شوکا و مرال گرفت و کویرایران را بدون یوز و گور و ارومیه و پریشان و بختگان را خالی از حیات و بستری خشک و تفیده و شوره زار دید و زاینده رود را در نقطه آخر اضمحلال و نابودی درمیانه اصفهان مجسم کرد.متاسفانه وضعیت در جای جای طبیعت این کشور تا همین حد نابسامان و از هم گسیخته است .

پارکهای ملی ، مناطق حفاظت شده و پناهگاههای حیات وحش و ذخیره گاههای جنگلی یکی پس از دیگری در میان سکوت و تعامل متولیان قربانی می شوند و از دست میروند و هیچ کس دم بر نمی آورد که چه شد دریاچه ارومیه و پریشان و هامون و بختگان و کویر و گلستان و میانکاله و نای بند وارسباران بدین روز گرفتار شدند. اگر هم کسی این همه ستیز با طبیعت میهن و تخریب منابع ملی را بر نتابد و فریاد بر آورد تا شاید صدایش را به گوش یکی از مسئولان تصمیم گیرنده برساند، یا مانند محمد درویش محکوم به فیلترینگ می شود! و یا مانند هومان خاکپور متهم به نشر اکاذیب و تشویش اذهان و یا مانند آن 5 نفری که به خشک شدن دریاچه ارومیه اعتراض داشتند به 6 ماه حبس و 20 ضربه شلاق محکوم می شوند.

و این همه سیاه نمایی نیست ، بلکه واقعیت است اما چه کنیم که مسئولان نمی خواهند ارومیه را نابود شده ببینند و پیش چشمان خود، دشتهای ایران را همه سر سبز و آباد پر از گله های گور و یوز و آهو مجسم می کنند و ارومیه و هامون و بختگان را هم مانند طشت پر از آب ! ولی واقعیت چیز دیگری است که باید رفت و در مناطق دید نه در پشت میز و صندلی سازمانی و با کمرنگ جلوه دادن واقعیت ها و متهم کردن دیگران به دروغگویی و سیاه نمایی!

اوضاع محیط زیست ایران واقعا نگران کننده است و اوضاع هواداران محیط زیست از این هم نگران کننده تر! اینقدر که هر کس درهر جایگاهی به خود اجازه می دهد آنها را یا دست نشانده غربی ها معرفی کنند ویا بازیجه دست گروههای سیاسی و البته سبزها و یا حتی سلطنت طلب!!

رکود و رخوت حاکم بر رسانه های محیط زیستی، وبلاگستان سبز ، دانشکده های محیط زیست، دفاتر کارشناسی در سازمان جنگلها و مراتع و سازمان محیط زیست و تشکل های زیست محیطی حقیقتا نگران کننده است. کجا هستند آن همه تشکل های زیست محیطی فعال که در اوایل دهه 80 ، دستگاههای متولی را در منگنه انتقاد قرار داده بودند؟ انگار همه ما به یک نوع روزمرگی گرفتار شدیم و به این همه اخبار بد درحوزه منابع طبیعی و محیط زیست عادت کردیم .

دراین میان باید درود فرستاد بر آن دست از افرادی که دلسوزانه وضعیت محیط زیست را همچنان پیگیری می کنند، همچنان می نویسند، هشدار می دهند و شجاعانه سخن می گویند و در برابر این همه بی توجهی های آشکار به حقوق زیست محیطی مردم ایران کوتاه نمی آیند. درود بر همه آنهایی که طبیعت وطن را با میز و صندلی و پست و مقام معامله نکرده و نمی کنند.

شدت تخریب‌ها در ارسباران دل هر بیننده اي را به درد می‌آورد

در نامه انجمن حفظ محيط زيست كوهستان به سازمان محيط زيست و سازمان جنگلها عنوان شد
شدت تخریب‌ها در ارسباران دل هر بیننده اي را به درد می‌آورد
با شدت گرفتن تخريب عرصه هاي مرتعي ارسباران توسط عوامل مجتمع مس سونگون، ‌انجمن حفظ محيط كوهستان با ارسال نامه هاي جداگانه اي به محمد جواد محمدي زاده، ‌رييس سازمان محيط زيست و علي سلاجقه رييس سازمان جنگلها و مراتع خواستار رسيدگي اين سازمانها به وضعيت منطقه ارسباران شد.

به گزارش سبزپرس، انجمن حفظ محيط زيست كوهستان در اين نامه خطاب به روسا و معاونان اين سازمانها مي نويسد: " متعاقب خبرهای واصله به انجمن حفظ محیط کوهستان در روزهای گذشته مبنی بر تشدید تخریب در منطقه ارسباران، سه تن از اعضای این انجمن در روزهای پنجشنبه و جمعه مورخ 26 و 27 خرداد ماه از تهران به این منطقه عزیمت نموده و از نزدیک این مسأله را بررسی نمودند.

تخریب جنگل های ارسباراندر بازدید به عمل آمده مشخص شد که عوامل و مجریان مس سونگون، از محدوده تعیین‌شده معدن به دفعات تجاوز کرده و با هدف کشف معدن جدید، بدون توجه به کمترین ضوابط حفظ محیط طبیعی، منطقه را تبدیل به ویرانه نموده‌اند.شدت تخریب‌ها تا حدی است که دل هر بیننده غیر محیط زیستی را هم به درد می‌آورد.

به‌علاوه، در چند منطقه از جمله "بول مرک" و هفت‌چشمه (خوینه‌رود) این تخریب‌ها از شدت بیشتری برخوردار بوده به طوری که ترانشه‌های متعددی در عرصه مراتع درجه یک ایجاد شده است. همچنین منطقه جنگل "قرنیخ" توسط مجموعه‌ای از راه‌های متعدد احاطه شده و احتمال می‌رود تخریب پوشش گیاهی و جابجایی خاک، خسارات شدیدی به بافت جنگلی منطقه وارد نماید.

اين تشكل غير دولتي در ادامه يادآور مي شود: همانگونه که مستحضر هستید جنگل‌های ارسباران واقع در شمال غرب کشور، از پدیده‌های نادر و منحصربه‌فرد طبیعی کشور می‌باشد. پیدایش این جنگل‌ها به دوران سوم زمین‌شناسی بازمی‌گردد که در محدوده چهار شهرستان کلیبر، ورزقان، جلفا و اهر پراکنش یافته و با وجودی که به صورت یک لکه واحد ظاهر شده اما نمونه‌هایی از اکثر مناطق پوششی ایران را در خود جای داده است. ارسباران در سازمان یونسکو به عنوان ذخیره‌گاه بیوسفر به ثبت رسیده و به دلیل برخورداری از ارزش‌های زیستی می‌تواند به سطح و جایگاه میراث طبیعی جهانی ارتقا یابد.

شایان ذکر است دست‌اندازی عوامل معدن مس سنگون خارج از محدوده تعیین‌شده، طی بازدیدی که در سال 1387 توسط اعضای انجمن حفظ محیط کوهستان از مناطق مختلف ارسباران صورت گرفت، محرز گردید و در آن زمان نیز هشدارهای لازم از سوی دست‌اندرکاران این انجمن به سازمان‌هان ذیصلاح داده شد. در حال حاضر ماشین‌آلات ویژه حفاری در منطقه چهل‌چشمه مستقر هستند اما به دلایلی که برای بازدیدکنندگان مشخص نشد دست از کار کشیده‌اند و ممکن است هر لحظه مجدداً کار خود را از سر گیرند.

این در حالی است که در منطقه بول مرک، تعداد زیادی از ماشین‌آلات سنگین در حال کار و تردد هستند و به‌رغم اینکه بسیاری از اقدامات انجام‌شده در منطقه غیرقانونی می‌باشد متاسفانه تاکنون هیچ پرونده تخلفی برای مجریان طرح معدن مس سنگون درمراجع ذیربط قانونی به‌ثبت‌نرسیده که این مسئله جای سؤال دارد.

در ادامه اين نامه آمده است: پاسگاه‌های محیط زیست منطقه غیر فعال بوده و حضور موثر مسئولان سازمان‌های دولتی در منطقه احساس نگردید. اين در حالي است كه در زمانی نه چندان دور مساحت جنگل‌های ارسباران به 000/350/1 هکتار می‌رسید در حالی که امروز در نتیجه عوامل گوناگون طبیعی و دخالت‌های انسانی، حداکثر مساحت این جنگل‌ها به 164000 هکتار کاهش یافته است.

علی ایحال با در نظر گرفتن تاکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی در آغاز سال جاری در خصوص صیانت از منابع طبیعی و محیط زیست و با توجه به اینکه امسال (2011) از سوی سازمان ملل متحد به عنوان "سال جهانی جنگل‌ها" تعیین و اعلام گردیده است، تقاضا دارد مسأله تخریب در ارسباران را در اولویت آن سازمان محترم قرار داده و دستورات لازم در خصوص جلوگیری و توقف تخریب این ثروت ملی که به همه نسل‌های این مرز و بوم تعلق دارد صادر فرمایند.

گزارش تصویری/ تخریب ارسباران توسط معدن مس سونگون