محیط زیست ارسباران همچنان رو به نابودی است و واکنش لازم و کافی از نهاد های مسئول اعمال نمی شود. باقیمانده های حیاتی این ذخیره گاه زیست کره نیز به شدت در معرض خطر قرار دارد به عنوان مثال به شرح یکی از مهمترین مخاطراتی که در آینده برای منطقه خطر آفرین خواهد بود می پردازیم.
کارخانه ی ذوب مس که در طرح توسعه مس سونگون پیش بینی شده است روزانه حدود ۴۰۰ تن گاز دی اکسید گوگرد ( دی اکسید گوگرد ) که معادل دو تا سه برابر گاز دی اکسید گوگرد تولیدی از نیروگاه تبریز است تولید و در فضا متصاعد خواهد کرد. تولید گاز دی اکسید گوگرد در منطقهای به فاصله هفت کیلومتر از جنگلهای ارسباران آن هم به اندازه بسیار زیاد و خارج از ظرفیت منطقه، می تواند باعث صدمه مستقیم به گیاهان و جانوران و نهایتاً از بین رفتن پوشش گیاهی حساس منطقه شود. بنا بر اخبار منتشر شده در رسانه ها محل ساخت کارخانه پالایش و ذوب مس سونگون در حوزه آبریز « ایلگینه چای» و یا حوزه « اهر چای» پیش بینی شده است که به گفته کارشناسان، در صورت عدم کنترل دقیق پسابهای تولیدی ناشی از فعالیت این واحدها، سرنوشت بسیار خطرناک و مهلکی در انتظار اکوسیستم منطقه و حتی کشور است.
به باور آنان، در صورت عدم کنترل پسابهای ناشی از فعالیت این کارخانه، فلزات سنگین و سمی به رودخانه ارس و از آنجا به دریای خزر انتقال یافته و آثار مخربی بر روی گونههای جانوری و جوامع پایین دست محلی خواهدگذاشت.
تعدادی از کارشناسان نیز با هشدار نسبت به جدی گرفتن تبعات ناگوار ورود فلزات سنگین به آبهای سطحی و زیرزمینی، تکرار حادثه « خلیج مینیماتا »ی ژاپن در دریای خزر را در صورت عدم کنترل پسابهای کارخانه پالایش مس سونگون، دور از انتظار نمی دانند.
این مطلب نمونه ای از تهدیداتی است که محیط زیست منحصر به فرد ارسباران را تهدید می کند.اما موضوعی که بیشتر مد نظر ماست گونه هایی از حیات وحش است که در ارسباران بوده و اکنون نیست به عبارت دیگر نسل این گونه ها در قره داغ منقرض شده.(موضوع نامیدن منطقه با نامهای قره داغ یا ارسباران موضوعی است که اخیرا در منطقه جنجال بر انگیز شده.ارسباران یا قره داغ ،کدامیک برازنده ی این منطقه است تصمیم گیری در این مورد را به خودتان واگذار می کنم اما موضوعی که نباید فراموش شود رشد و اعتلای منطقه است.در این که نام اصلی این منطقه قره داغ بوده و است شکی نیست اما ارسباران نامی است که این منطقه در رسانه ها به خود گرفته است همچنین این منطقه با نام ارسباران در یونسکو به عنوان ذخیره گاه زیست کره ثبت شده است.در ادامه ی مقاله نامهایی که از منطقه در منابع استفاده شده عینا آورده می شود)
طبق گزارش هاي رسمي موجود، آخرين نمونه از گوزن مارال حدود ۶۰ سال قبل در جنگل هاي ارسباران ديده شد اما از آن سال ديگر اثري از مارال برجاي نماند.
با اين اوصاف اداره كل حفاظت محيط زيست آذربايجان شرقي با اجراي برنامه اي ويژه و بلند مدت، روياي احياي زيباترين حيوان ارسباران را به واقعيت تبديل كرد.
مطالعات اوليه براي احياي مارال به عنوان يكي از گونه هاي جانوري منقرض شده در آذربايجان شرقي از سال ۷۱ شروع شد.مرحله كوتاه مدت اين طرح با انتقال ۷ رأس گوزن مارال به جنگل هاي ارسباران آغاز شد كه در اين مرحله گوزن هاي ياد شده در يك محدوده قرنطينه ۵ هكتاري با اقليم منطقه آشنا شدند.
پس از مدتي با تطبيق گوزن هاي مارال با اقليم و آب و هواي منطقه، محوطه قرنطينه در سال ۷۶ به ۷ هكتار افزايش يافت. فرآيند بلندمدت احياي نسل مارال ۲۵ سال به طول كشيده و در آن محدوده قرنطينه به وسعت ۵۵۳ هكتاري جنگل هاي ارسباران افزايش مي يابد.
در ارتباط با این موضوع ،در حالی که تصور می شد نسل شوکا از 30 سال پیش در جنگل های ارسباران منقرض شده است، یک رأس از این حیوان که کوچک ترین گوزن زرد ایرانی به حساب می آید، اواخر اردیبهشت ماه توسط یکی از جوانان روستای دارانا در غرب منطقه ارسباران پیدا شد.البته جای تعجب است که اداره ی کل محیط زیست تا اردیبهشت پارسال از حضور قطعی شوکا در ارسباران اطلاعی نداشت.
هدف از نگارش این مطالب اثبات این قضیه است که محیط زیست ارسباران آنگونه که باید شناخته می شد شناخته نشده است و این را می توان به جرأت گفت که عامل حفظ گونه های باقیمانده در این منطقه کوههای صعب العبور قره داغ است البته خالی از لطف نیست که بگوئیم تلاش برخی محیط بانان در این میان بی تأثیر نبوده است.
مطالب فوق مقدمه ای بیش نبود.به طور یقین بیشتر مردم از حضور پلنگ به عنوان بزرگترین گربه سان موجود در ارسباران آگاهید.اما از وجود نسل منقرض شده ای که زمانی در این منطقه بوده و اکنون به باد فنا سپرده شده. وقتی نام ببر در ایران برده می شود بی اختیار هر ایرانی ببر مازندران را به یاد می آورد.اما ببر به عنوان سلطان گربه سانان ایران در ارسباران نیز بوده است.
در خاطرات شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان به وجود ببر و مارال در قراچه داغ اشاره ه شده است همینطور وجود مارال در دشت مغان. وجود ببر در قره داغ چنان ریشه در فرهنگ مردم تنیده است که در نقوشي که در ورنی استفاده می شود، نقش ببر نیز به چشم می خورد. نقوش ورني ملهم از طبيعت زيستگاه زنان و دختران عشاير است(لازم به گفتن است که خاستگاه ورنی در ایران قره داغ است.)
همچنین داستانهایی که در میان سالخوردگان ساکن جنگلها در مورد ببر شنیده می شود شک مان را به یقین مبدل می سازد. که خالی از ذهن نیست تا سال 1932 ببر در لنکران آذربایجان بوده و آخرین ببر گرجستان در نزدیکی تفلیس در سال 1922 شکار شده است.
خبری در رسانه های زیست محیطی منتشر شده بود مبنی بر معاوضه ی ببر و پلنگ. سازمان محیط زیست در پاسخ به پیشنهاد روسها برای دریافت چند قلاده پلنگ ایرانی برای احیای نسل پلنگ در منطقه قفقاز خواهان دریافت چند قلاده ببر از کشور روسیه برای احیای نسل ببر مازندران است. در صورت به حقیقت پیوستن این خبر ذکر این نکته لازم است که ببرهایی روسیه به طور یقین از گونه های ببر های قففازی هستند و ارسباران به دلیل شباهت زیاد از نظر آب و هوایی به کوههای قفقاز می تواند مسکن امنی برای احیای ببر در ایران باشد امید آن است که کارشناسان خبره ی محیط زیست در ایران با تحقیقات خود در مورد ببر در ارسباران این گونه ی منقرض شده را به فراموشی نسپارند چرا که پیشتر نیز کمتر کسی از وجود ببر در ارسباران آگاه بوده است. رویای احیای مارال در ارسباران به واقعیت پیوست! اما آیا دوباره نعره ی ببر در ارسباران شنیده خواهد شد؟
یقینا که چنین نخواهد بود.به هر حال ببر در ارسباران بوده و این کم لطفیست که وجود ببر در ایران را تنها به مازندران نسبت دهیم.انتظار احیای ببر را نداریم اما امیدواریم گونه های موجود چون شوکا،سیاه خروس،قرقاول و...با انقراض رو به رو نشوند.